جدول جو
جدول جو

معنی غریب کش - جستجوی لغت در جدول جو

غریب کش
ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت می کند، ویژگی گردنه یا جاده ای که برای رانندگان ناآشنا خطر ناک است
تصویری از غریب کش
تصویر غریب کش
فرهنگ فارسی عمید
غریب کش
(بَ تَ فُ)
آنکه غریبان و بینوایان را آزار و اذیت کند
لغت نامه دهخدا
غریب کش
بیگانه کش آنکه غریبان را آزار و اذیت کند
تصویری از غریب کش
تصویر غریب کش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی کنه که غریبه ها را می گزد ولی بومیان نسبت به آن ایمنی یافته اند، کنایه از ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت می کند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ /تِ)
دشنامی است. (یادداشت مؤلف) :
ای ریش کش شهابک مأبون هزار تیز
در ریش آن پدر که تو هستی ورا پسر.
سوزنی.
، آنان که ریش مردم را می کشند:
کوسۀ کم ریش دلی داشت تنگ
ریش کشان دید یکی را به جنگ
گفت رخم گرچه زجاجی وش است
ایمنی از ریش کشان هم خوش است.
؟ (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غَ شَ / شِ)
آنکه دارای شکل و هیأت شگفت انگیز و نادر باشد:
لطیف جوهر و جانی، غریب قامت و شکلی
نظیف جامه و جسمی، بدیع صورت و خوئی.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(غَ گَ)
جانورکی که غسک و ساس نیز گویند. (ناظم الاطباء). نوعی کنه که در دامغان هست و گزیدگی آن بیماری ممتد و گاه منجر به هلاکت گردد، و نوعی از آن در میانج هست که آن را مله نامند. این حشره غالباً در کاروانسراهای راه تهران به مشهد نیز پیدا شود. از حشرات محلی است که بومیان آنجا از آن ایمنی یافته اند ولی غربا را چون گزد مسموم کند. مله. شب گز. نوعی ساس
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ)
شراب ساز، که شراب حمل کند، باده کش
لغت نامه دهخدا
(رَدَ / دِ)
کرایه کش. مکاری. (یادداشت مؤلف) :
جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست
خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو.
سوزنی.
رجوع به کرایه کش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریا کش
تصویر دریا کش
شرابخواری که دیر مست شود
فرهنگ لغت هوشیار
راهی گز: کژ دم، غسک گونه ای ساس، کنه گونه ای خرفستر عقرب، نوعی ساس غسک، نوعی کنه (در دامغان) که گزیدگی آن بیماریی ممتد آرد و گاه منجر به هلاکت شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب شکل
تصویر غریب شکل
آنکه دارای شکل و هیئت عجیب و شگفت انگیز باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غریب گز
تصویر غریب گز
((~. گَ))
حشره ای که به غریبه نیش می زند و بومیان نسبت به آن مصونیت دارند، عقرب، ساس، کنه
فرهنگ فارسی معین
مورب، کسی که از راه منحرف شود، نشیب
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را چون غریبان بی کس به باد کتک گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فقیرتر
دیکشنری اردو به فارسی